کاشیکاری-انواع کاشیکاری

 

مقدمه ای بر هنر كاشی كاری

صنعت كاشی سازی و كاشی كاری كه بیش از همه در تزیین معماری سرزمین ایران،و به طوراخص بناهای مذهبی به كار گرفته شده، همانند سفالگری دارای ویژگیهای خاصی است. این هنر و صنعت از گذشته ی بسیار دور در نتیجه مهارت، ذوق وسلیقه كاشی ساز در مقام شیئی تركیبی متجلی گردیده، بدین ترتیب كه هنرمندكاشیكار یا موزاییك ساز با كاربرد و تركیب رنگ های گوناگون و یا در كنارهم قرار دادن قطعات ریزی از سنگ های رنگین و بر طبق نقشه ای از قبل طرحگردیده، به اشكالی متفاوت و موزون از تزیینات بنا دست یافته است. طرح هایساده هندسی، خط منحنی، نیم دایره، مثلث، و خطوط متوازی كه خط عمودی دیگریبر روی آنها رسم شده از تصاویری هستند كه بر یافته های دوره های قدیمی ترجای دارند، كه به مرور نقش های متنوع هندسی، گل و برگ، گیاه و حیوانات كهبا الهام و تأثیر پذیری از طبیعت شكل گرفته اند پدیدار می گردند، و در همهحال مهارت هنرمند و صنعت كار در نقش دادن به طرح ها و هماهنگ ساختن آنها،بارزترین موضوع مورد توجه است.

این نكته را باید یادآور شد كه مرادكاشی گر و كاشی ساز از خلق چنین آثار هنری هرگز رفع احتیاجات عمومی وروزمره نبوده، بلكه شناخت هنرمند از زیبایی و ارضای تمایلات عالی انسانی ومذهبی، مایه اصلی كارش بوده است. مخصوصاً اگر به یاد آوریم كه هنرهایكاربردی بیشتر جنبه ی كاربرد مادی دارد، حال آن كه خلق آثار هنری نمایانگرروح تلطیف یافته انسان می باشد، همچنان كه «پوپ» پس از دیدن كاشی كاریمسجد شیخ لطف الله در «بررسی هنر ایران» می نویسد،«خلق چنین آثار هنری جز از راه ایمان به خدا و مذهبنمی تواند به وجود آید».

هنرموزاییك سازی و كاشی كاری معرق، تركیبی از خصایص تجریدی و انفرادی اشیاء ورنگ هاست، كه بیننده را به تحسین ذوق و سلیقه و اعتبار كار هنرمند درتلفیق و تركیب پدیده های مختلف وادار می سازد. تزیینات كاشی بر روی ستونهای معبدالعبید در بین النهرین باقی مانده از سال های نیمه ی دوم هزاره یدوم ق.م. نشانگر اولین كار برد هنركاشی كاری در معماری است. این شیوهتزیینی كه با تركیب سنگ هایی الوان و قرار دادن آنها در كنار یكدیگر و بانظم و تزیینی خاص هم چنین با استفاده از اشیاء رنگین مانند صدف، استخوان و … ترتیب یافته، بیشتر شبیه به شیوه ی موزاییك سازی است تا كاشی كاری، كهبه هر حال اولین تلفیق اشیاء الوان تزیینی است كه با نقوش مختلف هندسیزینت بخش نمای بنا شده، و پایه ای جهت تداوم هنر كاشی كاری به خصوص نوعمعرق آن در آینده گردیده است. هم چنین اولین تزیینات آجرهای لعابدار ومنقوش نیز بر دیواره های كاخ های آشور و بابل به كار گرفته شده است.

درایران مراوده فرهنگی، اجتماعی، نظامی، داد و ستدهای اقتصادی و رابطهصنعتی، گذشته از ممالك همجوار، با ممالك دور دست نیزسابقه تاریخی داشتهاست. این روابط تأثیر متقابل فرهنگی را در بسیاری از شئون صنعتی و هنریبه ویژه هنر كاشی كاری و كاشی سازی و موزاییك به همراه داشته، كه اولینآثار و مظاهر این هنر در اواخر هزاره ی دوم ق.م.جلوه گر می شود. دركاوش های باستان شناسی چغازنبیل، شوش و سایر نقاط باستانی ایران، علاوه برلعاب روی سفال، خشت های لعابدار نیز یافته شده است. فن و صنعت موزاییكسازی یعنی تركیب سنگ های رنگی كوچك و طبق طرح های هندسی و با نقوش مختلفزیبا در این زمان به اوج ترقی و پیشرفت خود رسیده كه ساغر بدست آمده ازحفریات مارلیك را می توان نمونه عالی و كامل آن دانست. این جام موزاییكیكه از تركیب سنگ های رنگین به شیوه ی دو جداره ساخته شده از نظر اصطلاحفنی به «هزار گل» معروف است و از لحاظ كیفیت كار در ردیف منبت قرار دارد.

تزییناتبه جای مانده از زمان هخامنشیان حكایت از كاربرد آجرهای لعابدار رنگین ومنقوش وتركیب آنها دارد، بدنه ی ساختمان های شوش و تخت جمشید با چنینتلفیقی آرایش شده اند، دو نمونه جالب توجه از این نوع كاشی كاری در شوش بهدست آمده كه به «شیران وتیراندازان» معروف است. علاوه بر موزون بودن ورعایت تناسب كه در تركیب اجزاء طرح ها به كار رفته، نقش اصلی همچنان حكایتاز وضعیت و هویت واقعی سربازان دارد. چنان كه چهره ها از سفید تا تیره وبالاخره سیاه رنگ است، وسایل زینتی مانند گوشواره و دستبندهایی از طلا دربردارند و یا كفش هایی از چرم زرد رنگ به پا دارند. از تزیینات كاشی همچنین برای آرایش كتیبه ها نیز استفاده شده است. رنگ متن ، اصلی كاشی هایدوره ی هخامنشیان اغلب زرد، سبز و قهوه ای می باشد و لعاب روی آجرها از گچو خاك پخته تشكیل شده است.

نمونههای دیگری از این نوع كاشی های لعابدار مصور به نقش حیوانات خیالی مانند «سیمرغ» و یا «گریفن» دارای شاخ گاو، سر و پای شیر و چنگال پرندگان نیز طیحفریات چندی به دست آمده است. قطعاتی از قسمت های مختلف كاشی كاری متنوعزمان هخامنشیان در حال حاضر در مجموعه ی موزه لوور و سایر موزه های معروفجهان قرار دارد.

در دوره ی اشكانیان صنعت لعاب دهی پیشرفت قابلملاحظه ای كرد، و به خصوص استفاده از لعاب یكرنگ برای پوشش جدار داخلی وسطح خارجی ظروف سفالین معمول گردید، وهم چنین غالباً قشر ضخیمی از لعاب برروی تابوت های دفن اجساد كشیده می شده است. در این دوره به تدریج استفادهاز لعاب هایی به رنگ های سبز روشن و آبی فیروزه ای رونق پیدا كرد. بنا بهاعتقاد عده ای از محققان، صنعت لعاب سازی در زمان اشكانیان در نتیجهارتباط تجاری و سیاسی بین ایران و خاور دور به چین راه یافته، و سفالگرانچین در زمانسلسله هان(۲۰۶ق م –۲۲۰ میلادی) از فنون لعاب دهی رایج در ایرانبرای پوشش ظروف سفالین استفاده می كرده اند. با وجود توسعه فن لعاب دهی بهعلت ناشناخته ماندن معماری دوره اشكانی در ایران، گمان می رود در این دورههنرمندان استفاده چندانی از لعاب برای پوشش خشت و آجر نكرده و نقاشیدیواری را برای تزیین بناها ترجیح داده اند. دیوار نگاره های كاخ آشور وكوه خواجه سیستان یادآور اهمیت و رونق نقاشی دیواری در این دوره است.

طرحهای تزیینی این دوره از نقش های گل و گیاه، نخل های كوچك، برگ های شبیه گل «لوتوس» و تزیینات انسانی و حیوانی است، كه در آرایش دوبنای یاد شده نیزبه كار رفته است.
امید است در كاوش های آینده در نقاط مختلف كاشیهای بیشتری از دوره اشكانیان یافت شود كه امكان مطالعه و بررسی دقیق دراین زمینه را فراهم آورد.

درعصر ساسانیان هنر و صنعت دوره ی هخامنشیان مانند سایر رشته های هنری ادامهپیدا كرد، و ساخت كاشی های زمان هخامنشیان با همان شیوه و با لعاب ضخیم تررایج گردید.
نمونه های متعددی از این نوع كاشی ها كه ضخامت لعاب آنها به قطر یك سانتیمتر می رسد در كاوش های فیروز آباد و بیشابوربه دست آمده است. در دوره ساسانیان علاوه بر هنر كاشی سازی هنر موازییكسازی نیز متداول گردید. مخصوصاً پوشش دو ایوان شرقی و غربی بیشابورازموزاییك به رنگ های گوناگون وتزیینات گل و گیاه و نقوشی از اشكالپرندگان و انسان را در بر می گیرد. كیفیت نقوش موزاییك های مكشوفه دربیشابور گویای ادامه سبك و روش هنری است كه در دوره ی اسلامی به شیوه معرقدر كاشی سازی و كاشی كاری تجلی نموده است. رنگ آمیزی های متناسب، ایجادهماهنگی و رعایت تناسب از ویژگی های كاشی كاری های این دوره می باشد.

پساز گسترش اسلام، به مرور هنر كاشی كاری یكی از مهمترین عوامل تزیین و پوشش برای استحكام بناهای گوناگون به ویژه بناهای مذهبی گردید. یكی از زیباترین انواع كاشی كاری را در مقدس ترین بنای مذهبی یعنی قبةالصخره به تاریخ قرناول هجری می توان مشاهده كرد.
از اوایل دوره ی اسلامی كاشی كاران وكاشی سازان ایرانی مانند دیگر هنرمندان ایرانی پیشقدم بوده و طبق گفته یمورخین اسلامی شیوه های گوناگون هنر كاشی كاری رابا خود تا دورترین نقاط ممالك تسخیر شده- یعنی اسپانیا نیز برده اند.

هنرمندان ایرانی ازتركیب كاشی های با رنگ های مختلف به شیوه موزاییك، نوع كاشی های «معرق» رابه وجود آوردند وخشت های كاشی های ساده و یكرنگ دوره ی قبل از اسلام را بهرنگ های متنوع آمیخته و نوع كاشی «هفت رنگ» را ساختند. همچنین ازتركیبكاشی های ساده با تلفیق آجر و گچ، نوع كاشی های «معقلی» را پدید آوردند. وبه این ترتیب از قرن پنجم هجری به بعد كمتر بنایی را می توان مشاهده كردكه با یكی از روش های سه گانه فوق و یا كاشی های گوناگون رنگین تزیین نشدهباشد.

کاشیکاری-مسجد شیخ لطف الله
.
کاشی شامل قطعات سفالینی است که به طرزی خاص شکل داده و سوار می شود تا با ایجاد برخی اشکال برای مکانهای ویژه مناسب باشد. کاشی، نوعی تزیین گرانتر از گچ بری بود که به طرحها، برجستگی بیشتر می داد و به خصوص بین انواع طرحها تضادی افزون تر ایجاد می کرد.
کاشیکاری یکی از روشهای دلپذیر تزئین معماری در تمام سرزمینهای اسلامی است. تحول و توسعه کاشی ها از عناصر خارجی کوچک رنگی در نماهای آجری آغاز و به پوشش کامل بنا در آثار تاریخی قرون هشتم و نهم هجری انجامید. در سرزمینهای غرب جهان اسلام که بناها اساسا سنگی بود، کاشی های درخشان رنگارنگ بر روی دیوارهای سنگی خاکستری ساختمانهای قرن دهم و یازدهم ترکیه، تأثیری کاملا متفاوت اما همگون و پر احساس ایجاد می کردند.
جزء مهم کاشی، لعاب است. لعاب سطحی شیشه مانند است که دو عملکرد دارد: تزیینی و کاربردی. کاشی های لعاب دار نه تنها باعث غنای سطح معماری مزین به کاشی می شوند بلکه به عنوان عایق دیوارهای ساختمان در برابر رطوبت و آب، عمل می کنند.


.
تا دو قرن پس از ظهور اسلام در منطقه بین النهرین شاهدی بر رواج صنعت کاشیکاری نداریم و تنها در این زمان یعنی اواسط قرن سوم هجری، هنر کاشیکاری احیا شده و رونقی مجدد یافت. در حفاری های شهر سامرا، پایتخت عباسیان، بین سالهای ۸۳۶ تا ۸۸۳ میلادی بخشی از یک کاشی چهار گوش چند رنگ لعابدار که طرحی از یک پرنده را در بر داشته به دست آمده است. از جمله کاشی هایی که توسط سفالگران شهر سامرا تولید و به کشور تونس صادر می شد، می توان به تعداد صد و پنجاه کاشی چهار گوش چند رنگ و لعابدار اشاره کرد که هنوز در اطراف بالاترین قسمت محراب مسجد جامع قیروان قابل مشاهده اند. احتمالا بغداد، بصره و کوفه مراکز تولید محصولات سفالی در دوران عباسی بوده اند. صنعت سفالگری عراق در دهه پایانی قرن سوم هجری رو به افول گذاشت و تقلید از تولیدات وابسته به پایتخت در بخش های زیادی از امپراتوری اسلامی مانند راقه در سوریه شمالی و نیشابور در شرق ایران ادامه یافت. در همین دوران، یک مرکز مهم ساخت کاشی های لعابی در زمان خلفای فاطمی در فسطاط مصر تأسیس گردید.
نخستین نشانه های کاشیکاری بر سطوح معماری، به حدود سال ۴۵۰ ه. ق باز می گردد که نمونه ای از آن بر مناره مسجد جامع دمشق به چشم می خورد. سطح این مناره با تزئینات هندسی و استفاده از تکنیک آجرکاری پوشش یافته، ولی محدوده کتیبه ای آن با استفاده از کاشیهای فیروزه ای لعابدار تزئین گردیده است.
شبستان گنبد دار مسجد جامع قزوین (۵۰۹ ه. ق) شامل حاشیه ای تزیینی از کاشیهای فیروزه ای رنگ کوچک می باشد و از نخستین موارد شناخته شده ای است که استفاده از کاشی در تزئینات داخلی بنا را در ایران اسلامی به نمایش می گذارد. در قرن ششم هجری، کاشیهایی یا لعابهای فیروزه ای و لاجوردی با محبوبیتی روزافزون رو به رو گردیده و به صورت گسترده در کنار آجرهای بدون لعاب به کار گرفته شدند.
تا اوایل قرن هفتم هجری، ماده مورد استفاده برای ساخت کاشی ها، گِل بود اما در قرن ششم هجری، یک ماده دست ساز که به عنوان خمیر سنگ یا خمیر چینی مشهور است، معمول گردید و در مصر و سوریه و ایران مورد استفاده قرار گرفت.
در دوره حکومت سلجوقیان و در دوره ای پیش از آغاز قرن هفتم هجری، تولید کاشی توسعه خیره کننده ای یافت. مرکز اصلی تولید، شهر کاشان بود. تعداد بسیار زیادی از گونه های مختلف کاشی چه از نظر فرم و چه از نظر تکنیک ساخت، در این شهر تولید می شد. اشکالی همچون ستاره های هشت گوش و شش گوش، چلیپا و شش ضلعی برای شکیل نمودن ازاره های درون ساختمانها با یکدیگر ترکیب می شدند. از کاشیهای لوحه مانند در فرمهای مربع یا مستطیل شکل و به صورت حاشیه و کتیبه در قسمت بالایی قاب ازاره ها استفاده می شد. قالبریزی برخی از کاشی ها به صورت برجسته انجام می شد در حالی که برخی دیگر مسطح بوده و تنها با رنگ تزئین می شدند. در این دوران از سه تکنیک لعاب تک رنگ، رنگ آمیزی مینائی بر روی لعاب و رنگ آمیزی زرین فام بر روی لعاب استفاده می شد.
تکنیک استفاده از لعاب تک رنگ، ادامه کاربرد سنتهای پیشین بود اما در دوران حکومت سلجوقیان، بر گستره لعابهای رنگ شده، رنگهای کرم، آبی فیروزه ای و آبی لاجوردی- کبالتی- نیز افزوده گشت.
ابوالقاسم عبد الله بن محمد بن علی بن ابی طاهر، مورخ دربار ایلخانیان و یکی از نوادگان خانواده مشهور سفالگر اهل کاشان به نام ابوطاهر، توضیحاتی را در خصوص برخی روشهای تولید کاشی، نگاشته است. وی واژه هفت رنگ را به تکنیک رنگ آمیزی با مینا بر روی لعاب اطلاق کرد. این تکنیک در دوره بسیار کوتاهی بین اواسط قرن ششم تا اوایل قرن هفتم هجری از رواجی بسیار چشمگیر برخوردار بود. لعاب زرین فام که ابوالقاسم آن را دو آتشه می خواند، رایج ترین و معروف ترین تکنیک در تزئینات کاشی بود. این تکنیک ابتدا در قرن دوم هجری در مصر برای تزیین شیشه مورد استفاده قرار می گرفت. مراحل کار به این شرح بوده که پس از به کار گیری لعاب سفید بر روی بدنه کاشی و پخت آن، کاشی با رنگدانه های حاوی مس و نقره رنگ آمیزی می شده و مجددا در کوره حرارت می دیده و در نهایت به صورت شیء درخشان فلزگونه ای در می آمده است. با توجه به مطالعات پیکره شناسی که بر روی نخستین کاشیهای معروف به زرین فام انجام گرفته و نیز از آنجایی که در این نوع از کاشی ها بیشتر طرح های پیکره ای استفاده می شده تا الگوهای گیاهی، می توان گفت این نوع از کاشی ها به ساختمانهای غیر مذهبی تعلق داشته اند.
ویرانی حاصل از تهاجم اقوام مغول در اواسط قرن هفتم هجری، تنها مدت کوتاهی بر روند تولید کاشی تأثیر گذاشت و در واقع هیچ نوع کاشی از حدود سالهای ۶۴۲- ۶۵۴ ه. ق بر جای نمانده است. پس از این سال ها، حکام ایلخانی اقدام به ایجاد بناهای یادبود کرده و به مرمت نمونه های پیشین پرداختند. نتیجه چنین اقداماتی، احیای صنعت کاشی سازی بود. در این دوران، تکنیک مینایی از بین رفت و گونه دیگری از تزئین سفال که بعدها عنوان لاجوردینه را به خود گرفت، جانشین آن شد. در این تکنیک، قطعات قالب ریزی شده با رنگهای سفید، لاجوردی و در موارد نادری فیروزه ای، لعاب داده می شدند و پس از اضافه شدن رنگهای قرمز، سیاه یا قهوه ای بر روی لعاب، برای بار دوم در کوره قرار داده می شدند.
در اوایل دوره ایلخانی، تکنیک زرین فام بر روی لعاب بدون هیچ رنگ افزوده ای به کار برده می شد، لکن در ربع پایانی قرن هفتم، رنگهای لاجوردی و فیروزه ای به میزان اندکی مورد استفاده قرار گرفتند.
با نزدیک شدن به قرن هشتم هجری، آبی لاجوردی – که رنگی سرمدی است – از رواج و محبوبیت بیشتری برخوردار شد و سرانجام تکنیک نقاشی زیر لعاب با استفاده از رنگهای آبی لاجوردی و اندک مایه ای از رنگهای قرمز و سیاه، جایگزین نقاشی زرین فام شد که کاشی های تولید شده با چنین تکنیکی معمولا با نام کاشی های سلطان آباد شناخته می شوند. این تکنیک تا اواسط قرن هشتم مورد استفاده قرار می گرفت و پس از آن منسوخ شد.
با رو به زوال نهادن حاکمیت ایلخانیان در اواسط قرن هشتم، عصر طلایی تولید کاشی پایان یافت. کاشی های معرق- موزائیکی- تک رنگ و نه چندان نفیس در رنگهایی متفاوت جانشین قابهای عظیم زرین فام و کتیبه ها شدند.
این تکنیک برای نخستین بار در آغاز قرن هفتم هجری در آناتولی اقتباس شده و یک قرن بعد در ایران و آسیای مرکزی پدیدار شده است. این نوع از کاشی ها برای ایجاد طرحی پیچیده در کنار یکدیگر چیده می شده و از آنها برای تزئین محراب ها استفاده می شد. شیوه کار به این صورت بوده است که سفالهای لعاب داده شده را بر مبنای طرح اصلی می بریدند و سپس با در کنار هم قرار دادن آنها، طرح اصلی را می ساختند. در دوره ایلخانیان برای نخستین بار این تکنیک مورد استفاده قرار گرفت؛ مانند آنچه که در مقبره امام زاده جعفر اصفهان (۷۲۶ ه. ق) به چشم می خورد؛ اما کاربرد وسیع آن در دوره میانی قرن نهم هجری رواج پیدا کرد. طیف وسیع و پیشرفته ای از کاشی های معرق بر روی تعدادی از بناهای مهم یادبود این دوران دیده می شوند که به عنوان نمونه می توان به مسجد گوهرشاد در مشهد، مدرسه آلغ بیک در سمرقند و مدرسه خرگرد اشاره کرد.
با توجه به وقت گیر بودن نصب کاشی های معرق، در اواخر قرن نهم هجری تکنیک ارزان تر و سریع تری با نام هفت رنگ، جایگزین آن شد. این تکنیک، ترکیب رنگهای مختلف و متعددی را بر روی کاشی ممکن ساخته بود. همچنین در چنین شیوه ای، رنگ ها مجزا بوده و درون مرزهای یکدیگر نفوذ نمی کردند؛ زیرا توسط خطوط رنگینی مرکب از منگنز و روغن دنبه از یکدیگر جدا می شدند. در بسیاری از بنا های تیموریان شاهر رواج مجدد کاشی کاری به شیوه هفت رنگ هستیم که به عنوان نمونه، می توان از مدرسه غیاثیه خردگرد که در سال ۸۴۶ ه. ق تکمیل شده یاد کرد.
مساجد و مدارس صفویه به طور کلی با پوششی از کاشی ها در درون و بیرون بنا تزیین شده اند. در حالیکه کاربرد کاشی های معرق تداوم می یافت، شاه عباس که برای دیدن بناهای مذهبی کامل نشده اش بی تاب بود، استفاده بیشتر از تکنیک سریع کاشی هفت رنگ را تقویت کرد.
در عصر صفویه، کاشی هفت رنگ در قصرهای اصفهان به نحوی گسترده مورد استفاده قرار گرفت و نصب کاشی های چهارگوش درون قابهای بزرگ، منظره هایی بدیع همراه با عناصر پیکره ای و شخصیتهای مختلف، به وجود آورد.
در قرن دوازدهم هجری، با روی کار آمدن زندیه عمارت سازی در اندازه های جاه طلبانه به ویژه در شیراز، پایتخت زندیان، از سر گرفته شد و به همین دلیل، جنبش جدیدی در صنعت کاشی سازی پدید آمد. در این عصر، تصاویر کاشی ها با نوعی رنگ جدید صورتی که در دوران حکمرانی قاجار نیز استفاده می شده، نقاشی می شوند.
صنعت کاشی سازی اسلامی در دوره هایی از پورسلین- ظرف چینی وارداتی از دوران تانگ و سونگ- تأثیر پذیرفته است. حاصل این تأثیرات، ساخت کاشی هایی با لعاب سفید و طرح های آبی است. اقتباس هنرمندان اسلامی از چینی های آبی- سفید قابل ملاحظه است. در اواسط قرن نهم هجری، نقشمایه های چینی کاملا در نقشمایه های دوران اسلامی جذب شده و حاصل آن، پدیدار شدن یک سبک اسلامی- چینی دو رگه دلپذیر و قابل قبول بود.
هنر کاشی کاری ترکیه تا حد زیادی تحت تأثیر سنتهای ایرانی قرار داشت. در قرن نهم هجری (تا سال ۸۷۵ ه. ق) هنرمندان تبریزی با انگیزه اشتغال به فعالیت در ترکیه می پرداختند.
در قرن دهم هجری، ایزنیک مرکز تولید ظروف سفالی و کاشی در ترکیه محسوب می شد. یک رنگ قرمز درخشان جدید و یک دوغاب غنی شده از آهن به صورت ضخیم غیر قابل نفوذ به زیر لعاب، به کار گرفته می شده که از ویژگی های کاشی ایزنیک به شمار می آمد. یک سبک برگدار زیبا با طراحی های واقعی از گل های لاله، سنبل و میخک نیز بر روی کاشی ها، منسوجات، جلدسازی و سایر هنرهای ترکیه قرن دهم مورد استفاده قرار گرفتند اما پس از قرن یازدهم هجری، کیفیت کاشی ایزنیکی رو به افول گذاشت و از این دوران به بعد، ساخت کاشی در شهر کوتاهایا در مرز فلات آناتولی ادامه یافت.
ساخت کاشی در سوریه نیز صورت می گرفته است. سفالگران دمشقی در قرن نهم هجری کاشی های سفید- آبی تولید می کردند اما یک قرن بعد طرح کاشی های سوریه ای بازتاب کاشی های ایزنیک بود. کاشی های سوریه در رنگ های سبز روشن، فیروزه ای و ارغوانی تیره خاصی در زیر لعاب نقاشی شده اند. بهترین دوره برای کاشی سازان دمشق، قرن دهم هجری است. پس از آن، گرچه تولید کاشی تا قرن سیزدهم ادامه یافت اما کیفیت آن کاهش یافت و طرح های کاشی های سوریه یک دست شد.

مهمترین تحول در استفاده از کاشی در تزیینات معماری چیزی است که آن را “بدل چینی” با تکه های کوچک کاشی دانسته اند. واضح است که هدف اصلی از این تکنیک استفاده از رنگ است و همین رنگ است که حتی به تصاویر سیاه و سفید بناهای قرن پانزدهم سمرقند و مشهد و همچنین بناهای باشکوه صفوی و عثمانی در ادوار متأخر تر کیفیتی منحصر به فرد داده است.
بزرگترین قدرت کاشی تزیینی رنگین، تغییر شکل یک ترکیب ساختمانی به ترکیبی درخشان است که در آن توده های معماری، طرحهای تزیینی و رنگ با هم در می آمیزند؛ حال آن که هر یک به تنهایی اصول و خصایص خود را دارند. در بناهای تیموری شرق ایران، کاملترین موازنه میان این عناصر سه گانه به دست آمده است.

کلمات کلیدی:

ساخت انواع محراب کاشی
ساخت گنبد کاشی
کاشی کاری اماکن متبرکه
کاشی هفت رنگ
کاشی معرق و معقلی
ساخت کتیبه مساجد
گنبد سازی محمدی
گنبد سازی
گنبد سازی در تهران
ساخت گنبد
سازنده گنبد
گنبد استیل
گلدسته استیل
گلدسته استیل طرح امام حسینی
گلدسته استیل طلایی
گلدسته آلومینیوم
مناره استیل
مناره آلومینیوم
انواع مناره
انواع گلدسته
گلدسته سازی در تهران
گنبد سازی در کرج
گلدسته سازی در کرج
مناره سازی در تهران
مناره سازی در کرج

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *